محل تبلیغات شما

ابوالجیش خشتک آبادی_ در صحیفه "دور زدن ممنوع" آورده است.
شیخ برای ریکاوری آلت قصد سفر به دیار تایلند بنمود لذا برای پیچاندن مریدان، سفر به روستایی دوردست برای تبلیغ دین مبین را بهانه جست و آنان را متذکر گشت که برای فیض معنوی بیشتر، رنج تنهایی سفر را مشتاق است.
باری چون شیخ به چند فرسخی بانکوک رسید ناغافل گرفتار رهن گشت. حضرت سردسته رهن را گفت: ای برادر ما همکاریم بیا وز خیر این چند سکه بگذر که چون این نباشد مرا قصه تلخ گلنار باید. لیک آن سارقین که چون شیخ زبان نفهم بودندی خشتک حضرت برون کشیدند و در زیر آفتاب سوزان مقعدی زار ز شیخ سپوختند و با غارت سکه ها و جامه های شیخ متواری گشتند.
شیخ چو بهوش آمد قصد عزیمت به خانقاه را نمود ولکن چون جامه ای بر تن مداشت و سوژه شدن توسط مریدان را بر نمی تافت بر آن شد تا به شهر رود و خشتکی جوید. مولانا چون وارد تایلند گشت وز قضا مقعد ایشان برجستگی چشم نوازی داشت مورد وحشیانه "عدنان طویل آلت" توریست عرب کز خر دولان زمان بود قرار گرفت چنان که سالها بعد شیخ از آنروز در دفتر خاطراتش با عنوان "یوم السیاه" یاد نمود.
القصه شیخ به هر طریق خشتکی کف رفت و بدون ریکاوری آلت و برای ریکاوری ماتحت دوان دوان بسوی خانقاه روانه شد. چون مریدان شیخ را دیدند با سلام و صلوات از ایشان استقبال نمودند و شادمان از دست آوردهای تبلیغ جویا گشتند و حضرت خسته نالان فرمود: خیر بود انشاءالله لکن خود دریافتیم که "تنها خوری، تنها خوری" را در بر دارد. و اینگونه شیخ عقوبت دور زدن را دانست

این گرگ سالهاست که با گله آشناست....

تنها خوری، تنها خوری!

گر ب دولت برسی مست نگردی مردی....

شیخ ,چون ,ریکاوری ,آلت ,سفر ,حضرت ,سفر به ,ریکاوری آلت ,تنها خوری ,تنها خوری، ,چون شیخ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها